[صفت]

awash

/əˈwɔːʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more awash] [حالت عالی: most awash]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آب‌گرفته سیل‌زده

  • 1.The river had burst its banks and the road was awash.
    1. رودخانه کناره‌هایش را (با فشار) از بین برده بود و جاده آب‌گرفته شده بود.

2 مملو سرشار، پر

  • 1.The computer market is awash with software for every kind of computer.
    1. بازار کامپیوتر پر از نرم‌افزارهایی برای هر نوع کامپیوتر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان