Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آبگرفته
2 . مملو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
awash
/əˈwɔːʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more awash]
[حالت عالی: most awash]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آبگرفته
سیلزده
1.The river had burst its banks and the road was awash.
1. رودخانه کنارههایش را (با فشار) از بین برده بود و جاده آبگرفته شده بود.
2
مملو
سرشار، پر
1.The computer market is awash with software for every kind of computer.
1. بازار کامپیوتر پر از نرمافزارهایی برای هر نوع کامپیوتر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
awareness
aware
award-winning
award sole custody
award
away
away game
awe
awe-inspiring
awe-struck
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان