[فعل]

to beseech

/biˈsiʧ/
فعل گذرا
[گذشته: beseeched] [گذشته: beseeched] [گذشته کامل: beseeched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 التماس کردن استدعاء کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: استدعا کردن التماس کردن تمنا کردن
مترادف و متضاد beg implore
  • 1.The servant beseeched the king for food.
    1. آن خدمتکار برای غذا، پادشاه را التماس کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان