[صفت]

bleary

/ˈblɪri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: blearier] [حالت عالی: bleariest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پف‌کرده (چشم)

  • 1.She had bleary red eyes from lack of sleep.
    1. او به خاطر کمبود خواب چشمانی پف کرده داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان