[اسم]

bleat

/bliːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بع بع صدای بره یا بزغاله

[فعل]

to bleat

/bliːt/
فعل ناگذر
[گذشته: bleated] [گذشته: bleated] [گذشته کامل: bleated]

2 بع‌بع کردن (گوسفند، بز)

  • 1.The lamb was bleating weakly.
    1. بره داشت با صدای ضعیفی بع‌بع می‌کرد.

3 نق‌ونوق کردن غرغر کردن، آه و ناله کردن

  • 1.‘But I’ve only just got here,’ bleated Simon.
    1. "سایمون" نق‌ونوق‌کنان گفت: «اما من همین الان رسیدم اینجا.»
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان