[فعل]

to blurt out

/ˈblɜrt aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: blurted out] [گذشته: blurted out] [گذشته کامل: blurted out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی اختیار گفتن نسنجیده گفتن

  • 1.The teacher told us to wait, but James just blurted out the answer.
    1. معلم به ما گفت که صبر کنیم، اما "جیمز" جواب را بی اختیار گفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان