[صفت]

blurry

/ˈbləri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: blurrier] [حالت عالی: blurriest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناواضح تار

معادل ها در دیکشنری فارسی: کدر
مترادف و متضاد unclear
  • 1.I can’t read the words, they’re all blurry.
    1. نمی توانم آن لغات را بخوانم، آنها همگی ناواضح هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان