Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بمباران کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to bombard
/bɑmˈbɑrd/
فعل گذرا
[گذشته: bombarded]
[گذشته: bombarded]
[گذشته کامل: bombarded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بمباران کردن
به توپ بستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بمباران کردن
به توپ بستن
گلولهباران کردن
1.Germany bombarded Poland.
1. آلمان، لهستان را بمباران کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bomb
bolt of lightning
bolt from the blue
bolt cutter
bolt
bombardier beetle
bombardment
bombay
bombe
bomber
کلمات نزدیک
bomb scare
bomb
bolus
bolt-on
bolt upright
bombardier
bombardment
bombast
bombastic
bombe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان