Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحریم کردن
2 . تحریم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to boycott
/ˈbɔɪˌkɑt/
فعل گذرا
[گذشته: boycotted]
[گذشته: boycotted]
[گذشته کامل: boycotted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحریم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بایکوت کردن
تحریم کردن
1.Several athletes boycotted the Olympics in protest.
1. چندین ورزشکار به نشانه اعتراض (مسابقات) المپیک را تحریم کردند.
[اسم]
boycott
/ˈbɔɪˌkɑt/
قابل شمارش
2
تحریم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بایکوت
تحریم
تصاویر
کلمات نزدیک
boyar
boy's school
boy wonder
boy scout
boy racer
boyd
boyfriend
boyhood
boyish
boys in the backroom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان