[فعل]

to boycott

/ˈbɔɪˌkɑt/
فعل گذرا
[گذشته: boycotted] [گذشته: boycotted] [گذشته کامل: boycotted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحریم کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بایکوت کردن تحریم کردن
  • 1.Several athletes boycotted the Olympics in protest.
    1. چندین ورزشکار به نشانه اعتراض (مسابقات) المپیک را تحریم کردند.
[اسم]

boycott

/ˈbɔɪˌkɑt/
قابل شمارش

2 تحریم

معادل ها در دیکشنری فارسی: بایکوت تحریم
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان