Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به زور وارد شدن (معمولاً برای دزدی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to break in
/breɪk ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: broke in]
[گذشته: broke in]
[گذشته کامل: broken in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به زور وارد شدن (معمولاً برای دزدی)
غیرقانونی وارد شدن
1.Burglars had broken in while we were away.
1. وقتی ما نبودیم، دزدها غیرقانونی وارد شده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
break up
break through
break the mold
break the bank
break the back of the beast
breakable
breakdown
breakdown lane
breaker bar
breakfast
کلمات نزدیک
break even
break down
break a record
break a promise
break a habit
break into
break of dawn
break off
break one's heart
break one's neck
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان