Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . موجشکن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
breakwater
/ˈbreɪkwɔːtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
موجشکن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
موجشکن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
breakup
breaking and entering
breakfast
breaker bar
breakdown lane
bream
breast
breast pump
breastmilk storage bag
breath
کلمات نزدیک
break-up
breakthrough
breakout
breaking point
breaking and entering
bream
breast
breast cancer
breast milk
breast pocket
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان