Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سینه
2 . (گوشت) سینه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
breast
/brest/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پستان
سینه
آغوش
مترادف و متضاد
boob
bosom
breast cancer
سرطان سینه
2
(گوشت) سینه
chicken breasts
(گوشت) سینه مرغ
turkey breasts
(گوشت) سینه بوقلمون
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bream
breakwater
breakup
breaking and entering
breakfast
breast pump
breastmilk storage bag
breath
breath mark
breathalyzer
کلمات نزدیک
bream
breakwater
break-up
breakthrough
breakout
breast cancer
breast milk
breast pocket
breast pump
breast stroke
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان