[فعل]

to bring down

/bɹˈɪŋ dˈaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: brought down] [گذشته: brought down] [گذشته کامل: brought down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌زیر آوردن باعث سرنگونی (دولت و...) شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پایین آوردن
  • 1.The scandal may bring down the government.
    1. این رسوایی ممکن است دولت را به‌زیر آورد [موجب سرنگونی دولت شود].

2 کاهش دادن کم کردن، پایین آوردن

مترادف و متضاد lower
  • 1.They promised to bring down taxes but they have actually raised them.
    1. آنها قول دادند که مالیات‌ها را کاهش دهند، اما در واقع افزایششان داده‌اند.
  • 2.We aim to bring down prices on all our computers.
    2. هدف ما این است که قیمت تمام کامپیوترهایمان را کاهش دهیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان