Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چهارشانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
broad-shouldered
/bɹˈɔːdʃˈoʊldɚd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more broad-shouldered]
[حالت عالی: most broad-shouldered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چهارشانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چهارشانه
1.The instant the broad-shouldered man had gone, Captain Joy turned to Jupiter.
1. لحظهای که مرد چهارشانه رفت، ناخدا "جوی" رو به "ژوپیتر" کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
broad-minded
broad shoulders
broad daylight
broad bean
broad
broad-tipped
broadband
broadcast
broadcaster
broadcasting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان