Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پشت دست را داغ کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
burn one's fingers
/bɜrn wʌnz ˈfɪŋgərz/
1
پشت دست را داغ کردن
چوب کاری را خوردن
مترادف و متضاد
have one's fingers burned
1.I cheated once and burned my fingers. I won't try again.
1. من یک بار تقلب کردم و چوبش را خوردم. دوباره این کار را نخواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
burn down
burn a hole in one's pocket
burn a cd
burn
burmese
burn out
burn rubber
burn up the road
burn with a low blue flame
burner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان