Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لغو کردن
2 . متوقف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to call off
/kɔl ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: called off]
[گذشته: called off]
[گذشته کامل: called off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لغو کردن
بهم زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به هم زدن
لغو کردن
مترادف و متضاد
cancel
recall
1.she called off her wedding.
1. او عروسیاش را بهم زد.
2.Tomorrow's match has been called off.
2. مسابقه فردا لغو شدهاست.
2
متوقف کردن
1.Police have called off the search.
1. پلیس جستجو را متوقف کردهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
call me before you go.
call letters
call in sick
call in
call for
call on
call out
call sign
call someone names
call the emergency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان