[عبارت]

caught short

/kɑt ʃɔrt/

1 پول کم آوردن

  • 1.I was caught short and had to borrow some money from my father last week.
    1. من پول کم آوردم و مجبور شدم هفته گذشته از پدرم مبلغی پول قرض بگیرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان