Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شرایط
2 . پیشامد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
circumstance
/ˈsɜːrkəmstæns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شرایط
وضعیت، وضع
1.I know I can trust her in any circumstance.
1. من میدانم در هر شرایطی میتوانم به او اعتماد کنم.
changing social and political circumstances
تغییر اوضاع اجتماعی و سیاسی
2
پیشامد
رویداد، اتفاق
1.There were many circumstances behind their success like hard work.
1. اتفاقات زیادی پشت موفقیت آنها بود، مانند تلاش سخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
circumspectly
circumspect
circumscription
circumscribed
circumscribe
circumstances
circumstantial
circumstantial evidence
circumvallate
circumvent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان