Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سختگیری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
clampdown
/ˈklæmpdaʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سختگیری
سرکوبی، محدودیت
1.Following the military coup, there has been a clampdown on press reporting in the capital.
1. در پی کودتای نظامی، سختگیریای در گزارشهای رسانهای به وجود آمدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
clamp down
clamp
clamorous
clamor
clammy
clamshell
clan
clandestine
clandestinely
clang
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان