[اسم]

clampdown

/ˈklæmpdaʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخت‌گیری سرکوبی، محدودیت

  • 1.Following the military coup, there has been a clampdown on press reporting in the capital.
    1. در پی کودتای نظامی، سخت‌گیری‌ای در گزارش‌های رسانه‌ای به وجود آمده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان