Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (داخل چیزی را) تمیز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to clean out
/klin aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: cleaned out]
[گذشته: cleaned out]
[گذشته کامل: cleaned out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(داخل چیزی را) تمیز کردن
تمیز کردن (بخصوص از راه خالی کردن)
1.I found my old jacket when I was cleaning out my closet.
1. وقتی که داشتم کمدم را تمیز می کردم، کت قدیمی ام را پیدا کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
clean eating
clean clock
clean bill of health
clean
clayware
clean sweep
clean up
clean up act
clean up after
clean-shaven
کلمات نزدیک
clean energy
clean bill of health
clean
clayton
claymore
clean up
clean up one's act
clean-cut
clean-living
clean-shaven
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان