[فعل]

to clear away

/klɪr əˈweɪ/
فعل گذرا
[گذشته: cleared away] [گذشته: cleared away] [گذشته کامل: cleared away]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جمع کردن تمیز کردن

  • 1.We need to clear away these tree branches that were knocked down in the storm.
    1. ما باید این شاخه‌های درخت را که به خاطر طوفان افتاده‌اند جمع کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان