[اسم]

comeback

/ˈkʌmˌbæk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازگشت (به مقام و قدرت سابق)

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازگشت
  • 1.The former world champion is hoping to make a comeback .
    1. قهرمان سابق جهان، امیدوار است (به مقام خود) بازگشت کند [قهرمان سابق جهان، امیدوار است مقام خود را پس بگیرد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان