[اسم]

companionship

/kəmˈpæniənʃɪp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هم‌نشینی مصاحبت، رفاقت

  • 1.She had never had any close companionship with another woman.
    1. او هیچگاه هم‌نشینی نزدیکی با زن دیگری نداشت.
  • 2.She had only her cat for companionship.
    2. او تنها گربه‌اش را برای مصاحبت دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان