Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جمعآوری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to compile
/kəmˈpaɪl/
فعل گذرا
[گذشته: compiled]
[گذشته: compiled]
[گذشته کامل: compiled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جمعآوری کردن
گردآوری کردن، تدوین کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تدوین کردن
گردآوری کردن
1.We are trying to compile a list of suitable people for the job.
1. ما داریم سعی میکنیم لیستی از افراد شایسته برای این شغل جمعآوری کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
compilation album
compilation
competitor
competitiveness
competitive salary
compiler
complacency
complacent
complain
complainant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان