Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شکایت
2 . ناراحتی (جسمی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
complaint
/kəmˈpleɪnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکایت
گلایه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اعتراض
شکایت
شکواییه
شکوه
قر
گله
گلایه
مترادف و متضاد
accusation
criticism
objection
protest
1.Do you have any complaints?
1. آیا شکایتی دارید؟
2
ناراحتی (جسمی)
بیماری، اختلال
a skin complaint
ناراحتی پوستی
تصاویر
کلمات نزدیک
complaining
complainer
complainant
complain
complacent
complaisant
complement
complementary
complementary medicine
complete
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان