[اسم]

confrontation

/ˌkɑnfrənˈteɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقابله رودررویی، مشاجره، درگیری

معادل ها در دیکشنری فارسی: تقابل رویارویی مواجهه مقابله
  • 1.I want to avoid any confrontation.
    1. می‌خواهم از هر(گونه) مقابله‌ای [مشاجره‌ای] دوری کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان