Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
credence
/ˈkridəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
باور
اعتقاد، اعتماد
مترادف و متضاد
acceptance
belief
1.Based on the scientific data, I give credence to this hypothesis.
1. بر اساس داده های علمی، من به این فرضیه باور دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
creature
creator
creativity
creativeness
creatively
credentials
credibility
credible
credit
credit card
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان