[اسم]

credentials

/krəˈdenʃlz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مدرک شناسایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اعتبارنامه

2 صلاحیت شایستگی

  • 1.She has impeccable credentials as a researcher.
    1. او به عنوان یک محقق صلاحیت بی‌چون و چرایی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان