[اسم]

danger

/ˈdeɪn.dʒər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خطر

معادل ها در دیکشنری فارسی: خطر
مترادف و متضاد hazard menace peril risk safety
  • 1.Danger! Keep out!
    1. خطر! مراقب باشید!
  • 2.He drove so fast that I really felt my life was in danger.
    2. او آنقدر سریع رانندگی کرد که واقعا حس کردم زندگی‌ام در خطر است.
  • 3.We were in danger of missing our flight.
    3. ما در خطر از دست دادن پروازمان بودیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان