[اسم]

darkness

/ˈdɑrk.nəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تاریکی تیرگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تاریکی تیرگی سیاهی ظلمت
  • 1.After a few minutes our eyes got used to the darkness.
    1. بعد از چند دقیقه چشمان ما به تاریکی عادت کردند.
  • 2.There was a power cut and the house was in darkness.
    2. برق قطع شد و خانه در تاریکی بود.
darkness of your heart
تیرگی قلب تو
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان