[اسم]

dashboard

/ˈdæʃˌbɔrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 داشبورد (اتومبیل)

معادل ها در دیکشنری فارسی: داشبورد
  • 1.Scott looked at the clock on the dashboard.
    1. "اسکات" به ساعت روی داشبورد نگاه کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان