Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رنگ پاشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to daub
/dɔːb/
فعل گذرا
[گذشته: daubed]
[گذشته: daubed]
[گذشته کامل: daubed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رنگ پاشیدن
1.The walls of the building were daubed with red paint.
1. به دیوار های ساختمان رنگ قرمز پاشیده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
datum
datril
dative case
dative bond
dative
daubentonia
daubentonia madagascariensis
dauber
daubing
daucus
کلمات نزدیک
datum
datolite
dative
dating service
dating
dauber
daughter
daughter-in-law
daunt
daunting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان