[فعل]

to daub

/dɔːb/
فعل گذرا
[گذشته: daubed] [گذشته: daubed] [گذشته کامل: daubed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رنگ پاشیدن

  • 1.The walls of the building were daubed with red paint.
    1. به دیوار های ساختمان رنگ قرمز پاشیده بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان