Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سند
2 . عمل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
deed
/diːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سند
قرارداد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سند
the deed of the house
سند خانه
2
عمل
کار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عمل
کار
کردار
کرده
مترادف و متضاد
act
1.It seems to me that a lot of evil deeds are done in the name of religion.
1. به نظر من بسیاری از اعمال بد به اسم مذهب صورت میگیرد.
2.She's always helping people and doing good deeds.
2. او همیشه به مردم کمک میکند و کارهای خوب انجام میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
deduction
deductible
deduct
deduce
dedication
deed of covenant
deed poll
deem
deep
deep dislike
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان