[اسم]

deed

/diːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سند قرارداد

معادل ها در دیکشنری فارسی: سند
the deed of the house
سند خانه

2 عمل کار

معادل ها در دیکشنری فارسی: عمل کار کردار کرده
مترادف و متضاد act
  • 1.It seems to me that a lot of evil deeds are done in the name of religion.
    1. به نظر من بسیاری از اعمال بد به اسم مذهب صورت می‌گیرد.
  • 2.She's always helping people and doing good deeds.
    2. او همیشه به مردم کمک می‌کند و کارهای خوب انجام می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان