Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آلوده کردن (یا شدن)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to defile
/dɪˈfaɪl/
فعل گذرا
[گذشته: defiled]
[گذشته: defiled]
[گذشته کامل: defiled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آلوده کردن (یا شدن)
ناپاک کردن، بی حرمت کردن
مترادف و متضاد
debase
desecrat
spoil
purify
1.the land was defiled by a previous owner.
1. این زمین توسط صاحب قبلی آلوده شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
deficit
deficient
deficiency
defibrillator
defiant
define
defined
definite
definite article
definitely
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان