[اسم]

demo

/ˈdemoʊ/
قابل شمارش
[جمع: demos]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نسخه آزمایشی (موسیقی) دمو

معادل ها در دیکشنری فارسی: دمو
مترادف و متضاد demonstration
  • 1.The band have uploaded three demo tracks recorded last month.
    1. گروه موسیقی 3 نسخه آزمایشی را که ماه پیش ضبط کرده بود در اینترنت بارگذاری کرد.
[فعل]

to demo

/ˈdemoʊ/
فعل گذرا
[گذشته: demoed] [گذشته: demoed] [گذشته کامل: demoed]

2 نسخه آزمایشی ارائه کردن

  • 1.He demoed the new program he had just created.
    1. او نسخه آزمایشی برنامه‌ای که به تازگی ساخته بود را ارائه داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان