Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از هواپیما پیاده شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to deplane
/diˈpleɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: deplaned]
[گذشته: deplaned]
[گذشته کامل: deplaned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از هواپیما پیاده شدن
هواپیما را ترک کردن
1.we landed and deplaned.
1. ما فرود آمدیم و از هواپیما پیاده شدیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
depilatory
depilator
depilation
depiction
depict
deplete
deplete the ozone layer
depleted
deplorable
deplorably
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان