[فعل]

to depopulate

/ˌdiːˈpɑːpjuleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: depopulated] [گذشته: depopulated] [گذشته کامل: depopulated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کم جمعیت کردن از جمعیت کاستن

  • 1.Disease depopulated the whole region.
    1. بیماری کل منطقه را کم جمعیت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان