Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کم جمعیت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to depopulate
/ˌdiːˈpɑːpjuleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: depopulated]
[گذشته: depopulated]
[گذشته کامل: depopulated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کم جمعیت کردن
از جمعیت کاستن
1.Disease depopulated the whole region.
1. بیماری کل منطقه را کم جمعیت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
deployment
deploy troops
deploy
deplore
deplorably
depopulation
deport
deportation
deposal
depose
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان