[صفت]

detached

/dɪˈtætʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more detached] [حالت عالی: most detached]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مستقل جدا

معادل ها در دیکشنری فارسی: جدا منفک منفصل
  • 1.Their new house has a detached garage.
    1. خانه جدید آنها یک گاراژ مستقل دارد.
  • 2.They have a four-bedroomed detached house.
    2. آنها یک خانه مستقل چهار خوابه دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان