[اسم]

detail

/dɪˈteɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جزء جزئیات (حالت جمع)

معادل ها در دیکشنری فارسی: جزء
مترادف و متضاد characteristic feature particular triviality outline overview salient point
  • 1.we shall consider every detail of the Bill.
    1. ما هر جزء [جزء جزء] این لایحه را در نظر خواهیم گرفت [بررسی خواهیم کرد].
[فعل]

to detail

/dɪˈteɪl/
فعل گذرا
[گذشته: detailed] [گذشته: detailed] [گذشته کامل: detailed]

2 به دقت تمیز کردن (خودرو)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان