Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیرون آوردن
2 . پیدا کردن (چیز پنهان یا فراموششده)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dig out
/dˈɪɡ ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: dug out]
[گذشته: dug out]
[گذشته کامل: dug out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیرون آوردن
خارج کردن، درآوردن
1.We had to dig the car out of a snow drift.
1. ما مجبور شدیم خودرویمان را از دل برفانباشت بیرون بیاوریم.
2
پیدا کردن (چیز پنهان یا فراموششده)
1.I went to the attic and dug out Grandad's medals.
1. من به اتاق زیرشیروانی رفتم و مدالهای پدربزرگ را پیدا کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dig into a hole
dig into
dig in
dig around
dig
dig own grave
dig up
digestive biscuit
digestive system
digger
کلمات نزدیک
dig into
dig in!
dig
diffusion
diffuse
dig up
digest
digestible
digestif
digestion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان