Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to disapprove
/ˌdɪs.əˈpruːv/
فعل ناگذر
[گذشته: disapproved]
[گذشته: disapproved]
[گذشته کامل: disapproved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رد کردن
مخالف بودن، تأیید نکردن
مترادف و متضاد
approve
1.I strongly disapprove of under-age drinking.
1. من بهشدت مخالف مشروب خوردن زیر سن قانونی هستم.
2.The survey showed that 32% of respondents approve, 54% disapprove and the rest are undecided.
2. نظرسنجی نشان داد که 32% از پاسخدهندگان قبول کردند، 54% رد کردند و بقیه نظری نداشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
disapproval
disapprobation
disappointment
disappointing start
disappointing
disapproving
disarm
disarmament
disarming
disarray
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان