[فعل]

to disapprove

/ˌdɪs.əˈpruːv/
فعل ناگذر
[گذشته: disapproved] [گذشته: disapproved] [گذشته کامل: disapproved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رد کردن مخالف بودن، تأیید نکردن

مترادف و متضاد approve
  • 1.I strongly disapprove of under-age drinking.
    1. من به‌شدت مخالف مشروب خوردن زیر سن قانونی هستم.
  • 2.The survey showed that 32% of respondents approve, 54% disapprove and the rest are undecided.
    2. نظرسنجی نشان داد که 32% از پاسخ‌دهندگان قبول کردند، 54% رد کردند و بقیه نظری نداشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان