Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اختلال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
disruption
/dɪsˈrʌpʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اختلال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اختلال
اخلال
1.The accident brought widespread disruption on the roads.
1. تصادف اختلال گستردهای در جادهها به همراه داشت.
2.The strike caused serious disruptions.
2. اعتصاب منجر به اختلالات جدی شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
disrupting
disrupt
disrobe
disrespectfully
disrespectful
disruptive
dissatisfaction
dissatisfied
dissatisfy
dissect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان