[فعل]

to emit

/iˈmɪt/
فعل گذرا
[گذشته: emitted] [گذشته: emitted] [گذشته کامل: emitted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خارج کردن بیرون دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خارج کردن فرستادن
مترادف و متضاد give off
  • 1.Sulfur gases were emitted by the volcano.
    1. گاز سولفور از دهانه آتش فشان خارج می‌شد.
  • 2.The metal container began to emit a sound.
    2. ظرف فلزی شروع به بیرون دادن صدایی شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان