[فعل]

to enclose

/ɪnˈkloʊz/
فعل گذرا
[گذشته: enclosed] [گذشته: enclosed] [گذشته کامل: enclosed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌پیوست فرستادن ضمیمه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ضمیمه کردن
  • 1.I enclose a map of the area.
    1. یک نقشه از آن منطقه را به‌پیوست می‌فرستم.

2 احاطه کردن دور تا دور چیزی را گرفتن

  • 1.The house has a small backyard, enclosed by a high brick wall.
    1. خانه یک حیاط پشتی کوچک دارد که توسط دیوار آجری بلندی احاطه شده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان