Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهپیوست فرستادن
2 . احاطه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to enclose
/ɪnˈkloʊz/
فعل گذرا
[گذشته: enclosed]
[گذشته: enclosed]
[گذشته کامل: enclosed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهپیوست فرستادن
ضمیمه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ضمیمه کردن
1.I enclose a map of the area.
1. یک نقشه از آن منطقه را بهپیوست میفرستم.
2
احاطه کردن
دور تا دور چیزی را گرفتن
1.The house has a small backyard, enclosed by a high brick wall.
1. خانه یک حیاط پشتی کوچک دارد که توسط دیوار آجری بلندی احاطه شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
enclave
encl
encirclement
encircle
enchilada
enclosed
enclosure
encode
encomium
encompass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان