Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . در بر گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to encompass
/ɛnˈkʌmpəs/
فعل گذرا
[گذشته: encompassed]
[گذشته: encompassed]
[گذشته کامل: encompassed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در بر گرفتن
شامل شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احاطه کردن
دربرداشتن
فراگرفتن
1.Her plan of the study encompasses every aspect of computer science.
1. برنامه درسی او تمام جنبه های علوم کامپیوتر را در بر می گیرد.
2.The festival is to encompass everything from music, theater, and ballet to literature, cinema, and the visual arts.
2. جشنواره قرار است همه چیز را در بر بگیرد از موسیقی گرفته تا تئاتر، از باله تا ادبیات و سینما و هنرهای تجسمی.
تصاویر
کلمات نزدیک
encomium
encode
enclosure
enclosed
enclose
encore
encounter
encourage
encouragement
encouraging
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان