Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تشویق کردن
2 . ترغیب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to encourage
/ɛnˈkɜrɪʤ/
فعل گذرا
[گذشته: encouraged]
[گذشته: encouraged]
[گذشته کامل: encouraged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تشویق کردن
ترغیب کردن، انگیزه دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
الهام بخشیدن
تشویق کردن
دلگرمی دادن
قوت قلب دادن
مترادف و متضاد
cheer
hearten
inspire
uplift
discourage
to encourage somebody in something
کسی را در کاری تشویق کردن
My parents have always encouraged me in my choice of career.
پدر و مادرم همیشه من را در انتخاب شغلم تشویقم کردهاند.
to encourage somebody
کسی را تشویق کردن
A valiant person rarely needs to be encouraged.
یک فرد دلیر بهندرت نیاز به تشویق شدن دارد.
to encourage somebody to do something
کسی را به انجام کاری تشویق کردن
1. Some unstable persons need to be encouraged to find a vocation.
1. برخی انسانهای بیثبات نیاز به تشویق شدن دارند تا کاری پیدا کنند.
2. We encouraged the coach to devise a plan for beating Jefferson High.
2. ما مربی را تشویق کردیم تا نقشهای برای شکست دادن (تیم) دبیرستان "جفرسون" بکشد.
to encourage doing something
به انجام کاری تشویق کردن
2
ترغیب کردن
مجاب کردن
مترادف و متضاد
coax
persuade
sway
discourage
dissuade
to be encouraged to do something
ترغیب شدن به انجام کاری
We were encouraged to learn foreign languages in school.
ما ترغیب شده بودیم که زبانهای خارجه در مدرسه بیاموزیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
encode
enclothe
enclose
encircle
enchilada
encouraged
encouragement
encouraging
encroach on
encrust
کلمات نزدیک
encounter
encore
encompass
encomium
encode
encouragement
encouraging
encouraging start
encroach
encroaching
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان