Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تعدی کردن
2 . سوءاستفاده کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to encroach
/ɪnˈkroʊtʃ/
فعل ناگذر
[گذشته: encroached]
[گذشته: encroached]
[گذشته کامل: encroached]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تعدی کردن
تجاوز کردن (به ملک و...)، غصب کردن
formal
1.The growing town soon encroached on the surrounding countryside.
1. شهر روبهرشد خیلی زود به مناطق روستایی اطراف تعدی کرد.
2
سوءاستفاده کردن
بیش از حد استفاده کردن
disapproving
formal
1.I won't encroach on your time any longer.
1. بیش از این از وقت شما سوءاستفاده نمیکنم [وقت شما را نمیگیرم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
encrimson
encouragingly
encouraging
encouragement
encouraged
encroach on
encroacher
encroaching
encroachment
encrust
کلمات نزدیک
encouraging start
encouraging
encouragement
encourage
encounter
encroaching
encroachment
encrusted
encrypt
encumber
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان