Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ثبت نام کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to enroll
/ɛnˈroʊl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: enrolled]
[گذشته: enrolled]
[گذشته کامل: enrolled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ثبت نام کردن
نام نویسی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسمنویسی کردن
ثبتنام کردن
نامنویسی کردن
1.He enrolled at Penn State University.
1. او در دانشگاه "پن استیت" ثبت نام کرد.
2.To enroll on a course
2. در دورهای آموزشی ثبتنام کردن
3.We have enrolled eighty children in this day-care program.
3. ما هشتاد کودک را در این برنامه مهد کودک نام نویسی کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
enrique
enrichment
enriched
enrich
enrage
enrollment
ensemble
enshrine
ensign
enslave
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان