[فعل]

to ensure

/ɛnˈʃʊr/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ensured] [گذشته: ensured] [گذشته کامل: ensured]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اطمینان حاصل کردن مطمئن ساختن، تضمین کردن

  • 1.ensure that the surface to be painted is completely clean.
    1. اطمینان حاصل کن که سطحی که قرار است رنگ شود کاملا تمیز باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان