[صفت]

entrancing

/ɪnˈtrænsɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more entrancing] [حالت عالی: most entrancing]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جذاب گیرا، مفتون‌کننده

formal
مترادف و متضاد enthralling
  • 1.She has created an entrancing theater piece.
    1. او نمایش تئاتر جذابی تولید کرده‌است.
  • 2.We listened to some entrancing music.
    2. ما به موسیقی جذابی گوش دادیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان