Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجسم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to envision
/ɪnˈvɪʒn/
فعل گذرا
[گذشته: envisioned]
[گذشته: envisioned]
[گذشته کامل: envisioned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مجسم کردن
تصور کردن
1.They envision an equal society, free of poverty and disease.
1. آنها جامعهای باعدالت، خالی از فقر و بیماری تصور کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
envisage
environs
environmentally friendly
environmentally
environmentalist
envoy
envy
enzyme
eon
epaulette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان